ایرانگردی
در این گزارش حدس و گمانهایی درباره بهترینهای جشنواره فجر زده شده است.
سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر با همه حاشیهها و متنهای خوب و بدش در پایان راه قرار دارد و تا ساعاتی دیگر تکلیف این دوره از جشنواره روشن خواهد شد. در این چند شب منتقدان و اهالی رسانه همه یا بسیاری از فیلمها را به تماشا نشستند و درباره آنها حرف زدند و تا حدودی یک برآورد نسبی درباره مجموع فیلمها دارند.
خیلیها میدانند بهترین فیلمهای این دوره از جشنواره کدام است و با ادله کافی میتوانند بگویند که احتمالا کدام فیلمها جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه و بازیگر و... را خواهند برد. اما در این جشنواره و بسیاری از جشنوارههای دیگر یک اتفاق مهم میافتد که از چشم بقیه پنهان میماند اما هنر داوران، دیدن آنهاست.
اینکه بعضی فیلمها ممکن است در یکی دو بخش بسیار خوب باشند اما چون مجموعه عوامل آن فیلم موفق نشدهاند به دلیل ساختار ضعیف، بدشانسی و زمان نامناسب نمایش یا به هر دلیل رضایت اهالی سینما و منتقدان را به دست آورده و فضا را به سود خود برگردانند، آن یکی دو بخش درخشان هم دیده نمیشود. مثل دیده نشدن بازی خوب لیلا زارع در فیلم «معکوس»؛ فیلمی که با همه خوب و بدهایش، چون سایه مسعود کیمیایی از روی آن برداشته نمیشود حتی بازی بازیگر زن هم نمیتواند امتیازی را به سبد لیلا زارع بریزد. یا فیلمی مثل «درخونگاه» چون به دلایل مختلف از محتوا گرفته تا ساختار مورد توجه گروهی قرار نمیگیرد، در نتیجه حتی صحنهپردازیها و بازیهای درخشانش به چشم نمیآید. یا گریم «شبی که ماه کامل شد» و بازیهای «مسخرهباز» در میان مجموعه فیلمهای این دوره جشنواره.
در این دوره شاید «تختی»، «متری شیش و نیم»، «۲۳ نفر»، «شبی که ماه کامل شد» و «ماجرای نیمروز: رد خون» بیشترین سیمرغها را از آن خود کنند اما باید دید آیا داوران میتوانند ظرایف و نکتههای پنهان مانده در فیلمها را ببینند یا آنها هم درگیر فضا و جو جشنواره میشوند و از انتخاب مغفول ماندهها، ناتوان میمانند.
در میان ظرائف این دوره از جشنواره میشود به چند نمونه اشاره کرد:
بازی بسیار خوب دیبا زاهدی در فیلم «تیغ و ترمه» که نمیشود به سادگی از کنار آن گذشت. بازی متفاوتی که در آن زاهدی از سایر نقشهای گذشته خود فاصله گرفته و تلاش کرده تا با قرار گرفتن کامل در خدمت فیلم و در کنار سایر بازیگران برخی از نقطه ضعفهای فیلم را بپوشاند. یا موسیقی درخشان آریا عظیمی نژاد در «۲۳ نفر» و یا موسیقی «ناگهان درخت» یا بازی بسیار خوب هوتن شکیبا در «شبی که ماه کامل شد» یا قابهای ماندگار علیرضا زریندست در «تیغ و ترمه» که نشان داد همچنان دود از کنده بلند میشود و... در زمینه فیلمبرداری هم یادمان نرود که رقابت سنگینی در این دوره میان فیلمبردارها وجود دارد. فیلمبردارهایی که اغلب آنها حالا در حوزه تخصصی خود چند گام به جلو رفتهاند.
حالا باید دید آیا ترکیب داوران رامین فر، باشه آهنگر، بزرگ نیا،دانش و... خواهند توانست با دقت و وسواس و به دور از قرار گرفتن در جو سنگین و پر فشار این روزهای جشنواره و هدایتهای گاه و بی گاه بعضی رسانههای ظاهرالصلاح به انتخابهای درست دست بزنند یا نه؟ هر چند در هر صورت باید به نظر و رأی داوران احترام گذاشت و آن را پذیرفت.
* کیوان امجدیان